جـــانـــا بیـــا بــرقلب مــن دیـوانه کردستی مرا
خود شمع محفل گشته ای پروانه کردستی مرا
رویی نشان بر دیده ام ، ای ماه ! بر تو گشته ام
وز غم به خود غلطیده ام مستانه کردستی مرا
عشقم دو دست باز تـو ، محــو جــمال ونــاز تــو
جــامــی بیــاشامم زتو ، جــانــانه کردستی مـرا
نازی بکن بر روی مــن ، بــاشم خریدارش به دل
رفتی به دیر عاشقان ،افســانه کــردستــی مـرا
در هجر تو شیدا شدم، وز عشق تـو رسوا شدم
خود خانقاهی رفته ای ، میخانـه کــردستی مــرا
من سوی میخانه شدم ، شهدی بنوشــم از لبت
می گشته ای جانان من ، پیمانــه کردستی مـرا
برما"عطا"کن گوشه ای از عشـق لیلی گــونه ات
زلفی پریشان کرده ای،چون شانه کردستی مــرا